هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر احساسات شاعر دربارهٔ عشق، توبه‌شکنی، و رهایی از هوشیاری به سوی مستی و وابستگی به معشوق است. شاعر از دلبستگی به معشوق، رها کردن توبه، و پیوند با خدا سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و رهایی از هوشیاری نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۹۱

؟عشق توبه شکستیم تا دگر چه شود
دلی بعهد تو بستیم تا دگر چه شود

شدیم باز گرفتار دانهٔ خالی
ز دام توبه بجستیم تا دگر چه شود

بیک نگاه که کردی ز خویشتن رفتم
ز چشم مست تو مستیم تا دگر چه شود

گرفته ساغر می ترک زاهدی کردیم
شراب خانه نشستیم تا دگر چه شود

عنان به مستی دادیم تا چه پیش آید
ز هوشیاری رستیم تا دگر چه شود

فکنده سبحه ز دست در هوای مغبچکان
بسو منات نشستیم تا دگر چه شود

برای آنکه مگر با خدای پیوندیم
ز هر دو کون گسستیم تا دگر چه شود

نبود غیر دلی فیض را و آنرا هم
بشست زلف تو بستیم تا دگر چه شود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.