هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و علاقه‌ی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از زیبایی‌های معشوق مانند روی ماه‌گونه، زلف و لب شیرین او یاد می‌کند و آرزو می‌کند که مورد توجه و لطف معشوق قرار گیرد. شاعر از احساسات خود مانند مشتاقی دل و جان و مستی خرد به دلیل نگاه ساقی‌گونه معشوق می‌گوید و تمایل دارد فدای او شود.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد که معمولاً از سن نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۳۹۲

گر پذیری تو ز من جان چه شود
کار بر من کنی آسان چه شود

دل ز من بردی و جان شد مشتاق
گر فدای تو شود جان چه شود

برقع از روی چو مه بر گیری
تا شوم واله و حیران چه شود

از گلستان رخ و زلف تو من
گر بچینم گل و ریحان چه شود

گر دهانرا بسخن بگشائی
تا برم قند فراوان چه شود

ساقی چشم تو گر باده دهد
تا خرد مست شود زان چه شود

فکنی ز آن لب شیرین شوری
در نهاد شکرستان چه شود

بر لبم لب بنهی تا آبی
کشم از چشمهٔ حیوان چه شود

گره از زلف اگر بگشائی
تا شود خلق پریشان چه شود

سر فیض ار بودت تا از تو
شودش کار بسامان چه شود

بنوازی تو اگر موری را
تا شود رشک سلیمان چه شود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.