هوش مصنوعی: این متن عرفانی از مولانا یا شاعری صوفی‌مسلک است که به موضوعات عشق الهی، قرب به خداوند، دوری از وسوسه‌های شیطانی و امید به رحمت خدا می‌پردازد. شاعر از رسیدن وقت دیدار با دوست (خدا) سخن می‌گوید و مخاطب را به پاکسازی دل از صفات ناپسند و آماده‌سازی آن برای پذیرش فیض الهی دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و زبانی پیچیده است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کاررفته نیاز به پیش‌زمینه‌ای از ادبیات عرفانی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۰۶

بیا بیا که نوید از جناب دوست رسید
که عید تو منم و عود مینماید عید

محال دیو مده در دلت ملک آمد
مباش غافل و وقت قدوم دوست رسید

نداری ار تو دل قابل نزول ملک
بیا زمن بخر ان دل کجا توانش خرید

بکوش تا بتوانی اگر چه رفت قلم
شقی شقیست بروز ازل سعید سعید

بود که کوشش ما نیز در قلم باشد
تو از سعادت روز ازل مشو نومید

بزار بر در رحمان و منتظر میباش
که اینک از یمن قدس نفخه نفخه وزید

دلی که جای شیاطین بود در او نه دلست
دل آن بود که بود بر درش رقیب عتید

برون شدن نه پسندد دمی ملائک را
درون شدن نگذارد جنود دیو مزید

درون خانه دل دیو را چه زهره ورود
خدای هست چو نزدیکتر زحبل ورید

شراب تازه کشد دم بدم زجام الست
کسی که یافت حیات ابد زخلق جدید

خموش چون شود از گفتن بلی آنکو
بگوش هوش خطاب الست از تو شنید

شهود عشق زنجوای نحن اقرب مست
جنود زهد ینادون من مکان بعید

ونحن اقرب خط مقربی باشد
که قرب را ز ره خویش میتواند دید

ولیس ذلک الا لمن زجا و غدی
و لیس ذالک الا لمن یخاف و عید

بیمن فیض هدایت گرفت عالم را
که رهنمای کسانست از ضلال بعید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.