هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی بیانگر احساسات شاعرانه‌ای است که در آن عشق به معشوق و یادآوری او باعث شادی و حیات تازه می‌شود. شاعر از جمال و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که تنها با خالی کردن دل از غیر، می‌توان به وصال دلدار رسید. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیم عرفانی مانند تجلی حق در دل و توجه به معنا به جای صورت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و تأمل دارند که مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۴۱۱

در سر چو خیال تو درآید
درهای فرح برخ گشاید

هرگاه به یاد خاطر آئی
فردوس برین بخاطر آید

نام تو چو بر زبان رانم
هر موی زبان شود سراید

جان را بخشد حیات تازه
پیکی که ز جانب تو آید

چشم از خط نامه نور گیرد
جان فیض ز معنیش رباید

تا دیده بخون دل نشوئی
حاشا که دوست رخ نماید

چشم نگریسته در اغیار
آن حسن و جمال را نشاید

تا دل نکنی ز غیر خالی
در وی دلدار در نیاید

حق در دل آن کند تجلی
کاین آینه از سوی زداید

چشمی که گذر کند ز صورت
معنیش جمال می‌نماید

چشم سر و سر گشوده دارم
تا او ز کدام در در آید

چون فیض دل شکسته دارد
او را رسد ار غمی سراید
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.