هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جذبه‌های معشوق سخن می‌گوید. او از زلف و چشم معشوق به عنوان عوامل فتنه و دلربایی یاد می‌کند و از درد فراق و عشق نالیده است. همچنین، شاعر به دنبال پناه‌بردن به معشوق است و از او طلب کمک می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک عمیق‌تر داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۴۳۳

از نکاه نیم مستت العیاذ
وز بلای زلف شستت العیاذ

بر صف دلها زد و تاراج کرد
فتنهای چشم مستت العیاذ

دل ز من بردی و قصد جان کنی
کی برم من جان ز دستت العیاذ

زلف بگشا موبمو وارس به بین
هیچ دل از دام رستت العیاذ

از میانت نیست چیزی در میان
وز دهان نیست هستت العیاذ

از سرا پا هرچه داری الحذر
پای تا سر هر چه هستت العیاذ

فیض از تو هم پناه آرد بتو
گرنه پروای منست العیاذ
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.