۳۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۱

تا در رخت دید سیمای آتش
شد این دل من مأوای آتش

از عشق نامی من می‌شنیدم
کی دیده بودم در پای آتش

از رشک رویت وز رشک خویت
سوزد سراپا اجزای آتش

زلف سیاهت بر روی ماهت
مانند دودیست بالای آتش

تا در دل من جا کرد عشقت
جا کرد در سر سودای آتش

بر سینه‌ام گوش بگذار و آنگه
تا نشنیده باشد غوغای آتش

در آتشت فیض در فیضت آتش
هم آتشش جا هم جای آتش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.