۲۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۶۲

مُطربا عشقْ بازی از سَر گیر
یک دو اَبْریشَمَک فروتَر گیر

چون که در چَرخْ آرَدَت باده
خانه بر بام چَرخ اَخْضَر گیر

مُلْکِ مَستیّ و‌ بی‌خودی داری
تَرکِ سودایِ مُلْکِ سَنْجَر گیر

مَست شو مَست کُن حَریفان را
بار گیر از کُمَیْتِ اَحْمَر گیر

مَستی آمد زِ راهِ بامِ دِماغ
بُرو اندیشه و رَهِ دَر گیر

از رَهِ خُشکْ راه بسیار است
کشتی‌یی ساز واین رَهِ تَر گیر

پَر بَرآوَرْدم و بِپَرّیدم
زانچه خوردم بِخور تو هم پَر گیر

فارِغَم هَمچو مُرغ از مَرکَب
مَرکَبَم را تو لَنْگ و لاغَر گیر

گَر نَرویَد زِ خاکْ هیچ انگور
مَستیِ عشق را مُقَرَّر گیر

شیشه گَر گَر دِگَر نَسازد جام
جامِ مِیْ عشق را مُیَسَّر گیر

پاره روح را کُند نَقْشی
گویَدَت دِلْبَرِ مُصَوَّر گیر

توبه کردم دِگَر نخواهم گفت
توبه مَست را مُزَوَّر گیر

عاشق و مَست و آن گَهی توبه؟
تَرکِ سالوسِ آن فُسونگَر گیر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.