هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید. او از حال دل خود و تأثیر عشق بر روح و جسمش می‌نالد و از معشوق طلب یاری و توجه می‌کند. عشق در این شعر به عنوان عاملی که باعث درد و رنج شده، اما در عین حال مایه شور و شیدایی است، توصیف می‌شود.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۶۸

جانِ خَراباتی و عُمرِ بهار
هین که بِشُد عُمْر چُنین هوشیار

جان و جهان جانِ مرا دست گیر
چَشمِ جهان حَرفِ مرا گوش دار

صورتِ دل آمد و پیشَم نِشَست
بسته سَر و خَسته و بیماروار

دستِ مرا بر سَرِ خود می‌نَهاد
کِی به غَمِ دوست مرا دست یار

دَردِ سَرَم نیست زِ صَفْرا و تَب
از میِ عشق است سَرَم پُرخُمار

این همه شیوه‌ست مُرادَش تویی
ای شِکَرت کرده دِلَم را شکار

جانِ من از ناله چو طُنْبور شُد
حالِ دِلَم بِشْنو از آوازِ تار
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.