۳۲۴ بار خوانده شده
عاشق و معشوق را راهی بود از دل بدل
امشبم این نکته روشن گشت از آنشمع چگل
شور عشقی در سرم هر لحظه افزون میکند
لطف شیرینی که هر دم میرسد از راه دل
صحبتی داریم با هم بیغباری از رقیب
عشرتی داریم خوش بیزحمتی از آب و گل
قاصد و پیغام هر دم میرسد از جان بجان
میبرد هر لحظه پیکی نامهٔ از دل بدل
گاه لطف و گاه قهر و گاه ناز و گه نیاز
گه کنارو گه کناوه گاه عزو و گاه دل
میرسد از پیچ زلفی تا بشی هر دم بجان
میفتد از مهر روئی پرتوی هر دم بدل
نی غم مهجوری و دوری نه منع ناصحی
دل بر دلدار دایم جان بجانان متصل
منبع هر لطف و زیبائی و خوبی اوست فیض
از دو عالم شو بآن معشوق یکتا مشتغل
بر سر هر دو جهان نه جان و در راهش فکن
و ز جمیع ماسوی یکبارگی بردار دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
امشبم این نکته روشن گشت از آنشمع چگل
شور عشقی در سرم هر لحظه افزون میکند
لطف شیرینی که هر دم میرسد از راه دل
صحبتی داریم با هم بیغباری از رقیب
عشرتی داریم خوش بیزحمتی از آب و گل
قاصد و پیغام هر دم میرسد از جان بجان
میبرد هر لحظه پیکی نامهٔ از دل بدل
گاه لطف و گاه قهر و گاه ناز و گه نیاز
گه کنارو گه کناوه گاه عزو و گاه دل
میرسد از پیچ زلفی تا بشی هر دم بجان
میفتد از مهر روئی پرتوی هر دم بدل
نی غم مهجوری و دوری نه منع ناصحی
دل بر دلدار دایم جان بجانان متصل
منبع هر لطف و زیبائی و خوبی اوست فیض
از دو عالم شو بآن معشوق یکتا مشتغل
بر سر هر دو جهان نه جان و در راهش فکن
و ز جمیع ماسوی یکبارگی بردار دل
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.