هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از بیوفایی معشوق، درد فراق، و تأثیرات عاطفی این رابطه بر خودش مینالد. همچنین، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند که با وجود درد و رنج، دلها را به سوی خود جذب میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیدهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و فراق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
غزل شمارهٔ ۵۶۱
نگاه ارکنی جان ستانی تغافل کنی دل
ز وصلت جگر خستگانرا مه من چه حاصل
چه لطفت نوازد کسی را چو قهرت گدازد
چو زهر تو نوش است و نوش تو زهر قاتل
چو آئی ز شادی دهم جان روی چون ز اندوه
ز دست فراق و وصال توام کار مشکل
نشینی بر من دمی هوشم از سر ربائی
چو برخیزی از پیش من فرقتت خون کند دل
برافرازی ار قد و قامت قیامت شود راست
بر افروزی ار رخ شود نور خورشید عاطل
اگر جان ستانی و گر دلربائی بهر حال
بود دل زهر جا ز هر کس بسوی تو مایل
چه سازد ز دست بتان ستمگر دل فیض
بجز آنکه خواند الا ما خلا الله باطل
ز وصلت جگر خستگانرا مه من چه حاصل
چه لطفت نوازد کسی را چو قهرت گدازد
چو زهر تو نوش است و نوش تو زهر قاتل
چو آئی ز شادی دهم جان روی چون ز اندوه
ز دست فراق و وصال توام کار مشکل
نشینی بر من دمی هوشم از سر ربائی
چو برخیزی از پیش من فرقتت خون کند دل
برافرازی ار قد و قامت قیامت شود راست
بر افروزی ار رخ شود نور خورشید عاطل
اگر جان ستانی و گر دلربائی بهر حال
بود دل زهر جا ز هر کس بسوی تو مایل
چه سازد ز دست بتان ستمگر دل فیض
بجز آنکه خواند الا ما خلا الله باطل
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.