۳۴۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۳

ای خوشا وقت عاشق بد نام
حبذا حال رند درد آشام

دلبری خواهم و لب کشتی
تا زمانی ز عمر گیرم کام

لذتی نیست درد و کون مگر
لذت عاشقی و باده و جام

دود و خاکستر حریق فراق
به ز جان و دل فسردهٔ خام

گر نخواهی گل سبو گردی
صاف کن دل بدردی ته جام

فیض اگر کام جاودان خواهی
مست میباش و عاشق و بدنام

از حقیقت بگوی در پرده
گو سخن را مجاز باشد نام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.