هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه، بیانگر عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق (که احتمالاً خدا یا یک وجود مقدس است) می‌باشد. شاعر خود را ساخته‌ دست معشوق، سوختهٔ آتش لقای او، و فدایی جان‌باز برای او می‌داند. او از عشق و حیرانی خود سخن می‌گوید و انتظار دیدار معشوق را می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به دانش پایه‌ای از ادبیات عرفانی دارند.

غزل شمارهٔ ۵۷۵

منم که ساختهٔ دست ابتلای توام
منم که سوختهٔ آتش لقای توام

منم که توی بتویم سرشته از حمدت
منم که موی بمو تابتا ثنای توام

منم که بر قدم دوستان تست سرم
منم که بنده و مولای اولیای توام

بغیر درگه تو سر فرو نمی‌آرم
خراب و واله و شیدای کبریای توام

گرفته روی تو ورای تو دو عالم را
منم که عاشق و حیران روی ورای توام

جهان مسخر من من مسخر امرت
همه برای من آمد که من برای توام

نبات و معدن و حیوان برای من در کار
همه فدای من و من بجان فدای توام

چشیده بادهٔ توحید از ندای الست
ز خویش رفته و گوینده بلای توام

شنیده گوشم تا آیت لقاء الله
نشسته منتظر وعدهٔ لقای توام

نشسته‌ام بره نفخهٔ روان بخشت
دو چشم دوخته در مقدم صبای توام

دلم گرفته شد از جور خویشتن بر خویش
در انتظار نسیم گره‌گشای توام

خراب یک نگه از چشم مست خونریزت
هلاک یکسخن از لعل جانفزای توام

مرا چه ساختهٔ آنچنان که خواستهٔ
بمدعای خود ارنه بمدعای توام

زمین و چرخ دو سنگ آسیا و من دانه
ز لطف تست که در خورد آسیای توام

کشد چو فیض سر طاعت از خط فرمان
نعوذ بالله مستوجب بلای توام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.