هوش مصنوعی: این شعر عرفانی به ستایش و توصیف رابطهٔ عمیق و دیرینهٔ شاعر با معشوق الهی (مونس دیرینه) می‌پردازد. شاعر از حضور معشوق در جان و تن خود سخن می‌گوید و وابستگی کامل خود را به او بیان می‌کند. او از معشوق می‌خواهد که راهنمایی‌اش کند تا به کمال برسد و در نهایت، به وحدت با معشوق می‌اندیشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات عرفانی فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۷۹

در دل توئی در جان توئی ای مونس دیرینه‌ام
در سینهٔ بریان توئی ای مونس دیرینه‌ام

ای تو روان اندر بدن ای هم تو جان و هم تو تن
ای هم تو حسن و هم حسن ای مونس دیرینه‌ام

هم دل تو و هم سینه تو گوهر تو و گنجینه تو
دینه تو و دیرینه تو ای مونس دیرینه‌ام

بارم دهی آیم برت ورنه بمانم بر درت
ای لم یزل من چاکرت ای مونس دیرینه‌ام

بارم دهی خرم شوم ردم کنی درهم شوم
از تو زیاد و کم شوم ای مونس دیرینه‌ام

راهم دهی بینا شوم ردم کنی اعما شوم
از تو بدو زیبا شم ای مونس دیرینه‌ام

لطفم کنی گلشن شوم قهرم کنی گلخن شوم
گه جان شوم گه تن شوم ای مونس دیرینه‌ام

خواهی‌بخوان خواهی‌بران دل در تو دل‌بست ازازل
گشتم ز تو مست از ازل ای مونس دیرینه‌ام

جان لم یزل در وصل بود یکچند هجرانش ربود
آخر همان گردد که بود ای مونس دیرینه‌ام

فیض است و گفتگوی تو شیدای جستجوی تو
شیء الهی کوی تو ای مونس دیرینه‌ام
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.