هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق است. شاعر تأکید می‌کند که بدون معشوق، زندگی برای او بی‌معناست و حتی یک لحظه دوری از معشوق را تحمل نمی‌کند. او حاضر است همه چیز را فدای معشوق کند و وجود خود را بدون معشوق ناچیز می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد و درک کامل آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۶۲۰

من آن نیم که توانم ز تو جدا باشم
جدا شوم ز تو در معرض فنا باشم

بغیر سایهٔ لطف تو جای دیگر هست
جدا اگر ز تو باشم بگو کجا باشم

خدایرا مپسند ای تو زندگانی من
که یکنفس بفراق تو مبتلا باشم

جدا ز تو زیم ارمن تنی بوم بیجان
و گر بیاد تو میرم ابوالبقا باشم

برای تو زیم و در ره تو میمیرم
ترا نباشم اگر من بگو کرا باشم

بآسمان برسم گر ترا زمین گردم
سر شهانم اگر من ترا گدا باشم

ترا نه بیند اگر چشم من چکار آید
فدای تو نشوم در جهان چرا باشم

اگر ندای تعال تو نشنود گوشم
بدوش حامل گوش چنین چرا باشم

چو پای من نرود در ره تو گو بشکن
ترا چه نیست چه در بند دست و پا باشم

خموش فیض که هر بد که بر سرم آید
بود سزای من و من سزای آن باشم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.