هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناآشنایی خود با زهد و پارسایی ریاکارانه سخن می‌گوید و عشق بی‌قید و شرط به معشوق (جانان) را تنها حقیقت زندگی خود می‌داند. او از وحدت وجود، فنا در معشوق و رهایی از تعلقات دنیوی می‌سراید و هرگونه دوگانگی یا خودستایی را انکار می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و انتزاعی مانند فنا در معشوق و وحدت وجود است که برای درک کامل، به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی نیاز دارد. همچنین برخی اصطلاحات (مانند 'دلق دو تائی') ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۶۳۶

من این زهد ریائی را نمیدانم نمیدانم
رسوم پارسائی را نمیدانم نمیدانم

دل من مست جانانست و جانانش همی باید
بهشت آن سرائی را نمیدانم نمیدانم

وصال دوست می‌باید مرا پیوسته روز و شب
من این رسم جدائی را نمیدانم نمیدانم

زخود یکتا شدم خود را ز دوش خویش افکندم
من این دلق دو تائی را نمیدانم نمیدانم

ز خود بگذشتم و محو جمال دوست گردیدم
خودی و خودنمائی را نمیدانم نمیدانم

یکی گویم یکی دانم یکی بینم یکی باشم
دوتائی و سه تائی را نمیدانم نمیدانم

دلم دیوانهٔ زلفش شد آنجا ماند جاویدان
ز زنجیرش رهائی را نمیدانم نمیدانم

سخنها بر زبان می‌آیدم لیکن نمی‌گویم
چو علتهای عالی را نمیدانم نمیدانم

من نیکم و گر بد فیض گو مردم ندانند
زبان خودستائی را نمیدانم نمیدانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.