هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از دوری و نزدیکی معشوق می‌گوید و چگونه عشق او تمام وجودش را فرا گرفته است. شاعر از مستی و دیوانگی عشق سخن می‌گوید و اینکه عقل در برابر عشق ناتوان است. او از سوزش درون و نیاز به معشوق می‌نالد و امیدوار است که با اظهار عجز و نیاز، مورد لطف معشوق قرار گیرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۶۴۰

از دور بر خرامش قدت ثنا کنم
نزدیک چون رسی دل و جانرا فدا کنم

دارم بزیر پرده ناموس مستیی
تا آنزمان که پرده بر افتد چها کنم

صد راه عقل بسته شود اهل هوش را
گر یک ورق ز دفتر عشق تو وا کنم

عالم بسوزد از نفس آتشین من
حرفی ز سوز سینه خود گر ادا کنم

تا ریشهٔ ز جان بودم در زمین تن
حاشا ز دست دامن مستی رها کنم

گویند ترک عشق و ره عقل پیش گیر
دیوانه‌ام مگر که چنین کارها کنم

هر ذره در را بدوائی خریده‌ایم
من آن نیم که درد بدرمان دوا کنم

بر آستان دوست نهادم سر نیاز
شاید بروی خویش در فیض وا کنم

بر خاک مسکنت فتم و ناله سر کنم
باشد که در دلش ز ره عجز جا کنم

از بهر یکنظر که بسوی من افکند
جا دارد ار هزار سحرگه دعا کنم

در بحر آتشین بود ار گوهی مراد
تا نایدم بکف بدل و جان شنا کنم

فیضم گرفته است جهانرا فروغ من
در یوزهٔ علوم ز دفتر چرا کنم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.