۳۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۹

از برکات حسن تو جذب مراد میکنم
یاد خدای آیدم چون ز تو یاد میکنم

جلوه کنی چو بر دلم قیمت جلوه ترا
نیست همین که جان دهم بکله مراد میکنم

قبله جانم آن جمال هم بوصال و هم خیال
غم بدلت چو میرسد هم بتو شاد میکنم

کار چو تنگ میشود بر دل و جانم از جهان
روی شکفتهٔ تو یاد بهر گشاد میکنم

مونس و یار من توئی مصلح کار من توئی
کار مرا بمن ممان زانکه فساد میکنم

نامه چه میفرستمت باد صبا چو میوزد
جان بمشایعت روان از پی باد میکنم

در صفت تو جان من شعر چه‌سان توان نوشت
فیض ز خویش میرود چون ز تو یاد میکنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.