هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و غم بی‌پایان خود می‌گوید و از عشق و فراقی که آرامش و طاقت را از او گرفته است. او از ناامیدی، تنهایی و بی‌پناهی خود سخن می‌گوید و از خداوند طلب کمک می‌کند. در پایان، امیدوار است که با یاری بخت و روزگار به مقصود خود برسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند درد، فراق، ناامیدی و امیدواری است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است باعث سردرگمی یا تأثیرات منفی عاطفی شود. همچنین، استفاده از زبان شاعرانه و نمادین نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۶۴

دردم ز حد فزون شد و غم بیشمار هم
آه از فلک برون شد اشک از کنار هم

با ما ببین که عشق چها کرد و میکند
از دل ببرد طاقت و از جان قرار هم

دل پا کشید از دو جهان بر امید و صل
جان داشت دست از خود و دل شد نزار هم

پا باز ماند از روش و دست از عمل
ز اندیشه ماند عقل و سرا پا ز کار هم

آهم ز درد و آتش و اشکم ز غصه خون
بخت از فراق تیره و ایام تار هم

نی ره بکوی او بودم نی قبول او
نه کس نشان دهد نه دهد یار بار هم

افتاده‌ام غریب و حزین مستمند و زار
نی بر سرم طبیبی و نی غمگسار هم

یا رب بگیر دست من زار از کرم
بازم رهان ز خویش و ازین گیر و دار هم

ای فیض غم مخور که بمقصود میرسی
بختت مساعدت کند و روزگار هم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.