۳۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۰۱

گی باشد از جهان بدن سوی جان رویم
زان نیز بگذریم ورای جهان رویم

از تن بجان سوی جانان سفر کنیم
طی مکان کنیم و سوی لامکان رویم

شور و شغب کنیم پس پردهٔ صور
وین راه را ز چشم خلایق نهان رویم

کس دید و کس ندید به پریم زین قفس
تا کوه قاف جانت عنقا روان رویم

تا چند اوفتیم در این و گل چو خر
چون عیسی از زمین بسوی آسمان رویم

تا چند اینچنین گذرانیم روزگار
گویند هست طور دگر آنچنان رویم

سوزیم در جحیم خودیفیض تا بکی
خود واکنیم از خود و سوی جنان رویم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.