هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به بیان عشق و اشتیاق خود به معشوق میپردازد و از درد فراق، سوزش دل و بیتابی خود سخن میگوید. او از نگاه و رفتار معشوق که همچون تیر بر دلش مینشیند، شکایت دارد اما در عین حال، عشق و زیبایی معشوق را روحافزا و درمان دردهای خود میداند.
رده سنی:
16+
متن شامل مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند سوزش دل، فراق و اندوه نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
غزل شمارهٔ ۷۲۴
در سرم عشق تو ای یار همانست همان
در دلم حسرت دیدار همانست همان
شعله آتش سودای تو در سر باقیست
دل سوزان شرر بار همانست همان
غم و اندوه فراق تو همانست که بود
زاری دیده خونبار همانست همان
در دلم صبر دگر نیست همین بود همین
جورت ای شوخ جفا کار همانست همان
تیر مژگانت همان خون دلم میریزد
ستم غمزهٔ خونخوار همانست همان
چشم مست تو همان راهزن دین و دلست
فتنهٔ نرگس خمار همانست همان
شربت نوش دهان تو همان روح افزاست
هم دوای من بیمار همانست همان
شیوهٔ ناز و تغافل که ترا بود بجاست
ستم و جور ز اغیار همانست همان
دمبدم عشق توام رو بترقی دارد
زانکه حسن تو در این کار همانست همان
دیدهٔ فیض بوصلت نگرانست هنوز
حسرت چشم گهربار همانست همان
در دلم حسرت دیدار همانست همان
شعله آتش سودای تو در سر باقیست
دل سوزان شرر بار همانست همان
غم و اندوه فراق تو همانست که بود
زاری دیده خونبار همانست همان
در دلم صبر دگر نیست همین بود همین
جورت ای شوخ جفا کار همانست همان
تیر مژگانت همان خون دلم میریزد
ستم غمزهٔ خونخوار همانست همان
چشم مست تو همان راهزن دین و دلست
فتنهٔ نرگس خمار همانست همان
شربت نوش دهان تو همان روح افزاست
هم دوای من بیمار همانست همان
شیوهٔ ناز و تغافل که ترا بود بجاست
ستم و جور ز اغیار همانست همان
دمبدم عشق توام رو بترقی دارد
زانکه حسن تو در این کار همانست همان
دیدهٔ فیض بوصلت نگرانست هنوز
حسرت چشم گهربار همانست همان
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.