هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد فراق و عشق نافرجام خود میگوید. او از رفتار بیوفای معشوق شکایت دارد که اختیار و آرامش را از او گرفته و مشکلات زیادی در زندگیاش ایجاد کرده است. شاعر اشکهایش را از شوق دیدار معشوق میریزد و امیدوار است روزی معشوق به او رحم کند. او از این که عمرش را بیهوده صرف عشقی نافرجام کرده، اظهار پشیمانی میکند و از آیندهی خود نگران است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیده مانند عشق نافرجام، درد فراق و ناامیدی است که درک آنها برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، این نوع اشعار معمولاً برای سنین بالاتر که تجربیات عاطفی بیشتری دارند، جذابتر و قابلدرکتر است.
غزل شمارهٔ ۷۵۸
چه با من میکند یاران ببینید آن نگار من
بیکغمزه گرفت از من عنان اختیار من
را از من گرفت و صد گره افکند در کارم
چه خیل فتنه کارد بعد ازین بر روزگار من
همه شب اشگ میریزم ز سوز آتش شوقش
بود رحم آبدش روزی بچشم اشگبار من
ز چشمانم روان گردد سرشگ شادمانیها
گر آن سرو روان یکدم نشیند در کنار من
ز چشم مردمان نزدیک شد غایب شود از بس
گدازد دم بدم در فرقتش چشم نزار من
وفا از بیوفا کردم طمع بیهوده شد سعیم
نکردم هیچ کاری فیض کان آید بکار من
شد اوقاتم همه بیهوده صرف هیچ تا امروز
نمیدانم چه خواهد شد ازین پس روزگار من
بیکغمزه گرفت از من عنان اختیار من
را از من گرفت و صد گره افکند در کارم
چه خیل فتنه کارد بعد ازین بر روزگار من
همه شب اشگ میریزم ز سوز آتش شوقش
بود رحم آبدش روزی بچشم اشگبار من
ز چشمانم روان گردد سرشگ شادمانیها
گر آن سرو روان یکدم نشیند در کنار من
ز چشم مردمان نزدیک شد غایب شود از بس
گدازد دم بدم در فرقتش چشم نزار من
وفا از بیوفا کردم طمع بیهوده شد سعیم
نکردم هیچ کاری فیض کان آید بکار من
شد اوقاتم همه بیهوده صرف هیچ تا امروز
نمیدانم چه خواهد شد ازین پس روزگار من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.