هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و مستی و از دست دادن عقل و هوش در برابر معشوق سخن میگوید. او تمام وجود خود را وقف معشوق کرده و از هرچه غیر اوست بیزار است. همچنین، به نقد زاهدان خودبین پرداخته و عشق را برتر از عقل و دین میداند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشارهای به مستی و مینوشی دارد که مناسب گروههای سنی پایین نیست.
غزل شمارهٔ ۷۵۹
در کف پیاله دوش درآمد نگار من
کز عمر خویش بهره برد از بهار من
میداد و میگرفت و درآمد ببر مرا
شد ساعتی قرار دل بیقرار من
گفتا بطنز دین و دل و عقل و هوش کو
در کلبهٔ تو چیست ز بهر نثار من
گفتم که جان نشاید در پایت افکنم
دل خود بر تو آمد و برد اختیار من
سر خود چکار آید و تن را چه اعتبار
از عقل و هوش لاف زدن هست عار من
عقلم توئی و هوش توئی جان و دل توئی
غیر از تو هیچ نیست مرا ای نگار من
غیر از تو کس ندارم و غیر از تو نیست کس
محصول عمر من توئی و کار و بار من
مستی ز تو خمار ز تو جام و باده تو
مستم تو کردهٔ و توئی میگسار من
معذور دار واعظ و از من بدار دست
کز من گرفت ساقی من اختیار من
خون هزار زاهد خودبین خشک ریخت
تیغیست فیض این سخن آبدار من
کز عمر خویش بهره برد از بهار من
میداد و میگرفت و درآمد ببر مرا
شد ساعتی قرار دل بیقرار من
گفتا بطنز دین و دل و عقل و هوش کو
در کلبهٔ تو چیست ز بهر نثار من
گفتم که جان نشاید در پایت افکنم
دل خود بر تو آمد و برد اختیار من
سر خود چکار آید و تن را چه اعتبار
از عقل و هوش لاف زدن هست عار من
عقلم توئی و هوش توئی جان و دل توئی
غیر از تو هیچ نیست مرا ای نگار من
غیر از تو کس ندارم و غیر از تو نیست کس
محصول عمر من توئی و کار و بار من
مستی ز تو خمار ز تو جام و باده تو
مستم تو کردهٔ و توئی میگسار من
معذور دار واعظ و از من بدار دست
کز من گرفت ساقی من اختیار من
خون هزار زاهد خودبین خشک ریخت
تیغیست فیض این سخن آبدار من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.