هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های عاطفی خود می‌گوید که ناشی از بی‌وفایی و نادیده گرفته شدن توسط یار است. او احساس تنهایی و بی‌کسی می‌کند و از این که کسی دردش را درک نمی‌کند، شکایت دارد. با این حال، در پایان به شکرگزاری و پذیرش تقدیر روی می‌آورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۶۰

از دست من گرفت هوا اختیار من
خون جگر نهاد هوس در کنار من

بر من چو دست یافت گرفت و کشان کشان
هر جا که خواست بر دل من مهار من

گشتم بسی بکوه و بیابان و شهر و ده
اهل دلی نیافتم آید بکار من

اغیار بود آنکه مرا یار مینمود
هرگز نشد دوچار من آن یار پار من

یکبار هم گذر نفتادش باتفاق
بختی نمی شود بغلط هم دوچار من

یکره مرا بمهر و وفا وعده نکرد
در خوشدلی نزد نفسی روزگار من

بس کن دلا ز شکوه ره شکر پیش گیر
با من هر آنچه کرد نکو کرد یار من

میخواستم ز خلق نهان درد خویش را
فرمان نمیبرد مژه اشکبار من

من چون کنم چو می نتواند نهفت راز
آینه ایست فیض دل بی غبار من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.