هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه بیانگر عشق و فداکاری بی‌حد شاعر به معشوق است. شاعر آرزو می‌کند خاک زیر پای معشوق شود، جان خود را فدا کند و حتی هزاران جان داشته باشد تا همه را نثار معشوق کند. او معشوق را مانند خورشید می‌داند و خود را سایه‌ای که همواره همراه اوست. شاعر از دیدار معشوق به وجد می‌آید و هرگز از عشق او سیر نمی‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۷۹۸

خاهم که خاک راه شوم زیر پای تو
تا ذره ذره‌ام همه گیرد هوای تو

آیم چو گرد بر سر راه تو اوفتم
شاید که بوسهٔ بربایم ز پای تو

جان در رهت فدا کنم و منتت کشم
ای صد هزار جان گرامی فدای تو

جان صد هزار کاش بود هر دمی مرا
تا جمله را نثار کنم از برای تو

خوش آندمی که سوی من آئی ز روی لطف
تا جان ز من طلب کنی و من لقای تو

یابم حیات تازه بهر جان فشاندنی
گر صد هزار بار بمیرم برای تو

در تو کسی بحسن و ملاحت کجا رسد
تو پادشاه حسنی و خوبان گدای تو

تو همچو آقتابی و من همچو سایه‌ام
آیم بهر کجا که روی در قفای تو

هستم برای تو و تو هستی برای خود
هستی تو خود برای خود و من برای تو

هرچند لطف بیش کنی تشنه‌تر شوم
سیراب کی شوم ز شراب لقای تو

از درگه تو دور نگردد به تیغ سر
هر کو چشید چاشنئی از عطای تو

در آسمان ملائکه گویند آمین
آندم که فیض روی کند در دعای تو
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.