۳۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۰۲

تا بکی در مقام نازی تو
چه شود گر بما بسازی تو

حسن رویت ز عشق دارد ساز
از چه با عاشقان نسازی تو

دست پرورد عشقبازی ما
نشود گر بما نبازی تو

ز آینه عشق ما نمود رخت
سزد الحق بما بنازی تو

در تو یکذره از حقیقت نیست
پای تا سر همه مجازی تو

مینوازش بلطف خود گاهی
گر چه از فیض بی‌نیازی تو

مردم از غم سحر نخواهی شد
شب هجران چه بس درازی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.