هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که از معشوق خود می‌خواهد با او مهربان باشد و به عشقش پاسخ دهد. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر عشق خود سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که معشوق همه‌چیز اوست، حتی اگر حقیقتی در او نباشد. شعر با درخواست لطف و توجه معشوق و اشاره به طولانی‌شدن شب هجران پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۰۲

تا بکی در مقام نازی تو
چه شود گر بما بسازی تو

حسن رویت ز عشق دارد ساز
از چه با عاشقان نسازی تو

دست پرورد عشقبازی ما
نشود گر بما نبازی تو

ز آینه عشق ما نمود رخت
سزد الحق بما بنازی تو

در تو یکذره از حقیقت نیست
پای تا سر همه مجازی تو

مینوازش بلطف خود گاهی
گر چه از فیض بی‌نیازی تو

مردم از غم سحر نخواهی شد
شب هجران چه بس درازی تو
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.