هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از عشق و محبت به معشوق سخن میگوید و از تازگی و نو شدن این احساس در هر لحظه یاد میکند. همچنین، اشارهای به رنج و غم عشق دارد و چگونه این احساسات در دل و جان شاعر جای گرفتهاند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و شناخت ادبیات کلاسیک دارند که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
غزل شمارهٔ ۸۱۵
دم بدمش به بین ببین تازه بتازه نو بنو
گل ز رخش بچین بچین تازه بتازه نو بنو
ای مه من بیا بیا در دل من درآ درآ
مهر خودت به بین به بین تازه بتازه نو بنو
مهر دگر بهر زمان در دل و سینه می نشان
در دل و دیده می نشین تازه بتازه نو بنو
جان بخیال آن دو لب هر نفس آورم بلب
تا کنمت فدا چنین تازه بتازه نو بنو
فیض اسیر ناتوان سوخت در آتش غمان
میکنیش دگر غمین تازه بتازه نو بنو
گل ز رخش بچین بچین تازه بتازه نو بنو
ای مه من بیا بیا در دل من درآ درآ
مهر خودت به بین به بین تازه بتازه نو بنو
مهر دگر بهر زمان در دل و سینه می نشان
در دل و دیده می نشین تازه بتازه نو بنو
جان بخیال آن دو لب هر نفس آورم بلب
تا کنمت فدا چنین تازه بتازه نو بنو
فیض اسیر ناتوان سوخت در آتش غمان
میکنیش دگر غمین تازه بتازه نو بنو
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.