هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که از نوسانات و رفتارهای معشوق خود رنج می‌برد. معشوق گاهی نقاب از چهره برمی‌گیرد و گاهی آن را می‌اندازد، گاهی روی خود را نشان می‌دهد و گاهی در زیر زلف پنهان می‌کند. این رفتارها عاشق را در کشمکش و سردرگمی قرار داده است. شاعر از نشانه‌های غلط، وعده‌های بی‌پایه، و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید و احساساتی مانند حیرت، درد، و شرم را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و سردرگمی‌های عاطفی نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۸۷۰

گه نقاب از رخ کشیدی گه نقاب انداختی
تهمتی بر سایه و بر آفتاب انداختی

گه نمائی روی و گه پنهان کنی در زیر زلف
زین کشاکش خلقرا در پیچ و تاب انداختی

بس نشانهای غلط دادی بکوی خویشتن
تشنگان وادیت را در سراب انداختی

شرم بی‌اندازه‌ات سرهای ما افکند پیش
از حجاب خویش ما را در حجاب انداختی

زلف را کردی پریشان پر عذار آتشین
رشتهٔ جان مرا در پیچ و تاب انداختی

بر امید وعدهٔ فردا ز خود راندی بنقد
عابدانرا در ثواب و در عقاب انداختی

عاشق بیچاره را مهجور در عین وصال
چشم گریان سینه بریان دل کباب انداختی

اهل دل را صاف دادی اهل گلرا درُد درد
عاقلانرا در حساب و در کتاب انداختی

فیض گفتی بس غزل هریک ز دیگر خوبتر
حیرتی در طالبان انتخاب انداختی

میشود آخر دلت غواص بحر من لدن
بس در و گوهر که از چشم بر آب انداختی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.