هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که از عشق و ایمان به خدا سخن میگوید. شاعر از دل میخواهد که از ترس و تردید رها شود و به یقین و ایمان کامل برسد. او تأکید میکند که انسان باید از وابستگیهای دنیوی فاصله بگیرد و به حقیقت وجودی خود و خداوند نزدیک شود. همچنین، شاعر از مفهوم سایه به عنوان نمادی از فنا و گذرایی دنیا استفاده میکند و از مخاطب میخواهد که از این گذرایی عبرت بگیرد و به سوی حقیقت حرکت کند.
رده سنی:
18+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. مفاهیمی مانند یقین، فنا، و حقیقت وجودی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و ناملموس باشد.
غزل شمارهٔ ۱۲۰۴
عشقْ گُزین عشق و دَرو کوکَبه میران و مَتَرس
ای دلِ تو آیَتِ حَق مُصْحَفْ کَژْ خوان و مَتَرس
جانِوَری لاجَرَم از فُرقَتِ جانْ میلَرزی
ری بِهِل و واو بِهِل شو هَمِگی جان و مَتَرس
چون تو گُمانی اَبَدا خایِفی از روزِ یَقین
عینِ گُمان را تو به سِر عینِ یَقین دان و مَتَرس
در دلِ کانْ نَقْدِ زَری غایبی از دیدنِ خود
رَقْص کُنان شُعله زَنان بَرجِه ازین کار و مَتَرس
دلْ زِ تو بُرهان طَلَبد سایهٔ بُرهان نه تویی؟
بر مَثَلِ سایه بُرو باز به بُرهان و مَتَرس
سایه که فانی کَنَدَش طَلْعَتِ خورشیدِ بَقا
سایه مَخوانَش تو دِگَر عِبْرَتِ ماکان و مَتَرس
ای دلِ تو آیَتِ حَق مُصْحَفْ کَژْ خوان و مَتَرس
جانِوَری لاجَرَم از فُرقَتِ جانْ میلَرزی
ری بِهِل و واو بِهِل شو هَمِگی جان و مَتَرس
چون تو گُمانی اَبَدا خایِفی از روزِ یَقین
عینِ گُمان را تو به سِر عینِ یَقین دان و مَتَرس
در دلِ کانْ نَقْدِ زَری غایبی از دیدنِ خود
رَقْص کُنان شُعله زَنان بَرجِه ازین کار و مَتَرس
دلْ زِ تو بُرهان طَلَبد سایهٔ بُرهان نه تویی؟
بر مَثَلِ سایه بُرو باز به بُرهان و مَتَرس
سایه که فانی کَنَدَش طَلْعَتِ خورشیدِ بَقا
سایه مَخوانَش تو دِگَر عِبْرَتِ ماکان و مَتَرس
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.