هوش مصنوعی: این متن عرفانی و شاعرانه دربارهٔ عشق الهی و فنا در معشوق است. شاعر از دیدن جمال معشوق از طریق چشم‌های جان و آینهٔ چهرهٔ زیبایان سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که این جمال چنان تابناک است که حتی کوه را می‌شکافد. او تأکید می‌کند که برای دیدن این جمال، باید از خود فانی شد و در وجود معشوق محو گشت، همان‌طور که موسی(ع) نتوانست خدا را ببیند. در پایان، شاعر از شنونده می‌خواهد که از تعلقات دنیوی بگذرد تا به حقیقت عشق برسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و اشارات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۹۳۵

روی جانان مگر از دیدهٔ جانان بینی
یا مگر ز آینهٔ طلعت خوبان بینی

آن جمالی که فروغش کمر کوه شکست
کی توان از نظر موسی عمران بینی

باجابت نرسد تا تو تو باشی «ارنی»
«لن ترانی» شنوی موسی و حرمان بینی

گر تو در هستی او هستی خود در بازی
مشگل خویش در اینره همه آسان بینی

گم شو ای ذره در آن مهر که تا سر نهان
مو بمو فاش در آن زلف پریشان بینی

نیستی گیر و بمان طنطنه و هستی را
اولیا وار که تا دولت ایشان بینی

دل چه در باختی ای فیض ز جان هم بگذر
کز سر جان چه گذشتی همه جانان بینی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.