۳۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۵۶

خوش آندم کز در احسان در آئی
میان جمع ما خوبان در آئی

ز روی لطف در غمخانهٔ هجر
برای جان مشتاقان در آئی

ز چشم و لب کنی عشاقرا مست
ز بهر جان مخموران در آئی

بزلف و خال دلها را کنی صید
بتیر غمزه بهر جان در آئی

تطاولها کنی ز آن زلف و گیسو
بقصد جان مسکینان در آئی

بپایت خوش برافشانیم جانها
در آنساعت که دست افشان در آئی

ز شادی جان دهد از غم رهد فیض
گرش در کلبهٔ احزان در آئی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.