هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر اشتیاق و انتظار شاعر برای دیدار معشوق است. شاعر از هجران و غم شکایت میکند و آرزو میکند که معشوق مانند خورشید تابان، تاریکی هجران را به روشنی تبدیل کند. او از درد غربت و تنهایی مینالد و امیدوار است که معشوق با حضور خود، درمان دردهایش باشد. شاعر حتی حاضر است جان خود را فدای معشوق کند و به دیدار او در هر شرایطی خوشآمد میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه در این شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۹۵۷
خوش آندم کز درم ای جان در آئی
در این غمخانهٔ هجران در آئی
شب تاریک هجرانرا کنی روز
چه خورشیدای مه تابان در آئی
ببالین غریبی دردمندی
دمی ای مایهٔ درمان در آئی
سر افتادهای برداری از خاک
کنی لطف از در احسان در آئی
بپایت جان بر افشانم ز شادی
گرم در کلبهٔ احزان در آئی
کباب دل کشم پیش تو ای جان
گرم در سینهٔ بریان در آئی
بچشمم در نیاید هر دو عالم
گرم در دیدهٔ گریان در آئی
ندانستم که دشوار است این کار
گمان کردم بمن آسان در آئی
اگر جان در ره جانان کنی فیض
ببزم وصل جاویدان در آئی
در این غمخانهٔ هجران در آئی
شب تاریک هجرانرا کنی روز
چه خورشیدای مه تابان در آئی
ببالین غریبی دردمندی
دمی ای مایهٔ درمان در آئی
سر افتادهای برداری از خاک
کنی لطف از در احسان در آئی
بپایت جان بر افشانم ز شادی
گرم در کلبهٔ احزان در آئی
کباب دل کشم پیش تو ای جان
گرم در سینهٔ بریان در آئی
بچشمم در نیاید هر دو عالم
گرم در دیدهٔ گریان در آئی
ندانستم که دشوار است این کار
گمان کردم بمن آسان در آئی
اگر جان در ره جانان کنی فیض
ببزم وصل جاویدان در آئی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.