۶۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۰۸

حالِ ما بی‌آن مَهِ زیبا مَپُرس
آنچه رفت از عشقِ او بر ما مَپُرس

زیر و بالا از رُخَش پُرنور بین
زِ اهْتِزازِ آن قَد و بالا مَپُرس

گوهرِ اَشکَم نِگَر از رَشکِ عشق
وَزْ صَفا و موجِ آن دریا مَپُرس

در میانِ خونِ ما پا درمَنِه
هیچَم از صَفرا و از سودا مَپُرس

خونِ دل می‌بین و با کَسْ دَم مَزَن
وَزْ نِگارِ شَنگِ سَرغوغا مَپُرس

صد هزاران مُرغِ دل پَرکَنده بین
تو زِ کوهِ قاف و از عَنْقا مَپُرس

صد قیامَت در بَلایِ عشقِ اوست
دَرنِگَر امروز و از فردا مَپُرس

ای خیال اَنْدیش دوریْ سَختْ دور
سِرِّ او از طَبْعِ کاراَفْزا مَپُرس

چند پُرسی شَمسِ تبریزی کِه بود؟
چَشمِ جَیحون بین و از دریا مَپُرس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.