هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق و فداکاری در راه معشوق سخن می‌گوید. شاعر از عاشقان می‌خواهد که در برابر سختی‌ها و جفاهای معشوق صبور باشند و خود را برای رسیدن به او آماده کنند. همچنین، شاعر از خواننده می‌خواهد که از زندگی مادی و دنیوی دوری کند و به سوی معنویت و عشق حقیقی حرکت کند. در بخشی از شعر، شاعر به انتقاد از رفتارهای ناشایست و ترسو بودن برخی افراد می‌پردازد و آن‌ها را به تغییر و توبه دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم انتقادی و فلسفی موجود در شعر نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۲۱۶

گَر عاشقی از جان و دلْ جور و جَفایِ یار کَش
وَرْ زان که تو عاشق نه‌یی رو سُخره می‌کُن خار کَش

جانی بباید گوهری تا رَهْ بَرَد در دِلْبَری
این نَنگِ جان‌ها را زِ خود بیرون کُن و بَر دار کَش

گاهی بُوَد در تیرگی گاهی بُوَد در خیرگی
بیزار شو زین جان هَله بر وِیْ خَطِ بیزار کَش

خود را مَبین در من نِگَر کَزْ جانْ شُده سْتَم بی‌اثر
مانندِ بُلبُلْ مَست شو زو رَخْت بر گُلْزار کَش

این کُرّهٔ تُندِ فَلَک از روحِ تو سَر می‌کَشَد
چابُک سَوارِ حَضرتی این کُرّه را در کار کَش

چون شَهسوارِ فارِسی خَربَندگی تا کِی کُنی؟
نَنگَت نمی‌آید که خَر گوید تو را خَروار کَش؟

همچون جُهودانْ می‌زی‌یی تَرسان و خوار و مُتَّهَم
پس چون جُهودان کُن نشان عَصّابه بر دَسْتار کَش

یا از جُهودی توبه کُن از خاکِ پایِ مُصْطفیٰ
بَهرِ گُشادِ دیده را در دیدهٔ اَفگار کَش
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.