هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از تلاش‌های مکرر برای بازگرداندن معشوق و تسلیم شدن در برابر عشقش می‌گوید. شاعر با وجود گذشت زمان و رنج‌های فراوان، همچنان امیدوار است که معشوق را دوباره به دست آورد و با او باشد. او از درد عشق و تغییراتی که در وجودش ایجاد شده سخن می‌گوید و تصمیم دارد تا آخرین لحظه برای رسیدن به معشوق تلاش کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۱۲۲۰

دامِ دِگَر نهاده‌ام تا که مَگَر بِگیرَمَش
آن که بِجَست از کَفَم بارِ دِگَر بِگیرَمَش

آن کِه به دل اسیرَمَش در دل و جان پَذیرَمَش
گَر چه گذشت عُمرِ من باز زِ سَر بِگیرَمَش

دلْ بِگُداخت چون شِکَر بازفَسُرد چون جِگَر
بازْ رَوان شُد از بَصَر تا به نَظَر بِگیرَمَش

راه بَرَم به سویِ او شبْ به چراغِ رویِ او
چون بِرَسَم به کویِ او حَلقهٔ در بِگیرَمَش

دَردِ دِلَم بَتَر شُده چهرهٔ من چو زَر شُده
تا زِ رُخَم چو زَر بَرَد بر سَرِ زَر بِگیرَمَش

گر چه کَمَر شُدم چه شُد؟ هر چه بَتَر شُدم چه شُد؟
زیر و زَبَر شُدم چه شُد؟ زیر و زَبَر بِگیرَمَش

تا به سَحَرْ بِپایَمَش هَمچو شِکَرْ بِخایَمَش
بَندِ قَبا گُشایَمَش بَندِ کَمَر بِگیرَمَش

خواب شُده‌ست نَرگسَش زود دَرآیَم از پَسَش
کرد سَفَر به خوابِ خوش راهِ سَفَر بِگیرَمَش
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.