هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و جستجوی معشوق سخن میگوید. او از گم شدن عاشق، بیماری عشق، سرمستی دل، و جستجوی معشوق در مکانهای مختلف مانند گلزار، میخانه، و بازار صحبت میکند. شاعر همچنین از اسرار عشق و نقش پیر در راهنمایی عاشق سخن میگوید و در نهایت به یوسف شمس تبریزی اشاره میکند که به بازار صفا آمده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد تا بتوان آنها را به درستی درک کرد.
غزل شمارهٔ ۱۲۲۱
اگر گُم گردد این بیدل از آن دِلْدار جوییدَش
وَگَر اَنْدَررَمَد عاشق به کویِ یار جوییدَش
وَگَر این بُلبُلِ جانَم بِپَرَّد ناگهان از تَنْ
زِهر خاری مَپُرسیدَش در آن گُلْزار جوییدَش
اگر بیمارِ عشقِ او شود یاوه ازین مَجْلِس
به پیشِ نَرگسِ بیمارِ آن عَیّار جوییدَش
وَگَر سَرمَستْ دل روزی زَنَد بر سَنگْ آن شیشه
به میخانه رَوید آن دَم از آن خَمّار جوییدَش
هران عاشق که گُم گردد هَلا زِنهار میگویم
بَرِ خورشیدِ بَرق اندازِ بیزِنهار جوییدَش
وَگَر دُزدی زَنَد نَقبی بِدُزدَد رَختِ عاشق را
میانِ طُرّه مُشکینِ آن طَرّار جوییدَش
بُتِ بیدارِ پُرفَن را که بیداری زِ بَختِ اوست
چُنین خُفته نیابیدَش مَگَر بیدار جوییدَش
بِپُرسیدم به کویِ دل زِ پیری من ازان دِلْبَر
اشارت کرد آن پیرم که در اسرار جوییدَش
بِگُفتم پیر را بِاللّهْ تویی اسرار گفت آری
مَنَم دریایِ پُرگوهر به دریابار جوییدَش
زِهی گوهر که دریا را به نورِ خویش پُر دارد
مُسلمانان مُسلمانان دران اَنْوار جوییدَش
چو یوسُف شَمسِ تبریزی به بازارِ صَفا آمد
مَر اِخْوانِ صَفا را گو دَران بازار جوییدَش
وَگَر اَنْدَررَمَد عاشق به کویِ یار جوییدَش
وَگَر این بُلبُلِ جانَم بِپَرَّد ناگهان از تَنْ
زِهر خاری مَپُرسیدَش در آن گُلْزار جوییدَش
اگر بیمارِ عشقِ او شود یاوه ازین مَجْلِس
به پیشِ نَرگسِ بیمارِ آن عَیّار جوییدَش
وَگَر سَرمَستْ دل روزی زَنَد بر سَنگْ آن شیشه
به میخانه رَوید آن دَم از آن خَمّار جوییدَش
هران عاشق که گُم گردد هَلا زِنهار میگویم
بَرِ خورشیدِ بَرق اندازِ بیزِنهار جوییدَش
وَگَر دُزدی زَنَد نَقبی بِدُزدَد رَختِ عاشق را
میانِ طُرّه مُشکینِ آن طَرّار جوییدَش
بُتِ بیدارِ پُرفَن را که بیداری زِ بَختِ اوست
چُنین خُفته نیابیدَش مَگَر بیدار جوییدَش
بِپُرسیدم به کویِ دل زِ پیری من ازان دِلْبَر
اشارت کرد آن پیرم که در اسرار جوییدَش
بِگُفتم پیر را بِاللّهْ تویی اسرار گفت آری
مَنَم دریایِ پُرگوهر به دریابار جوییدَش
زِهی گوهر که دریا را به نورِ خویش پُر دارد
مُسلمانان مُسلمانان دران اَنْوار جوییدَش
چو یوسُف شَمسِ تبریزی به بازارِ صَفا آمد
مَر اِخْوانِ صَفا را گو دَران بازار جوییدَش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.