هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و شیفتگی شاعر به معشوقه‌اش سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی‌های معشوقه مانند زلف پریشان و لعل لبش یاد می‌کند و از احساسات پریشان و عاشقانه خود می‌گوید. او از ترس و اضطراب ناشی از عشق و از دست دادن معشوقه نیز سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۲۴

پَریشان باد پیوسته دل از زُلفِ پَریشانش
وَگَر بَرناوَرَم فردا سَرِ خویش از گَریبانش

اَلا ای شِحْنهٔ خوبی زِ لَعْلِ تو بَسی گوهر
بِدُزدیده‌ست جانِ من بِرَنجانَش بِرَنجانَش

گَر ایمان آوَرَد جانی به غیرِ کافِرِ زُلْفَت
بِزَن از آتشِ شوقَت تو اَنْدَر کُفر و ایمانش

پَریشان باد زُلفِ او که تا پنهان شود رویَش
که تا تنها مرا باشد پَریشانیْ زِ پِنهانش

مَنَم در عشقْ بی‌برگی که اَنْدَر باغِ عشقِ او
چو گُل پاره کُنم جامه زِ سودایِ گُلِستانش

در آن گُل‌هایِ رُخسارش هَمی‌غَلطید روزی دل
بِگُفتم چیست این؟ گُفتا هَمی‌غَلْطَم در اِحْسانش

یکی خَطّی نِویَسم من زِ حالِ خود بر آن عارِض
که تا بَرخوانَد آن عارِض که اُستاد است خَطْ خوانش

وَلیکِن سخت می‌تَرسَم ازان زُلفِ سِیَه کارش
که بَسْ دل در رَسَن بَسته‌ست آن هِنْدو زِ بُهْتانش

به چاهِ آن ذَقَن بِنْگَر مَتَرس ای دلْ زِ افتادن
که هر دل کانْ رَسَن بیند چُنان چاه است زِنْدانش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.