هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود غم‌های فراوان، از این غم‌ها راضی است. او از عشق و جفای معشوق می‌گوید و آرزو می‌کند که کسی دیگر غم معشوق را نخورد. شاعر همچنین به بی‌وفایی دنیا و نبود محرم و همدم اشاره می‌کند و تأکید دارد که غم دل را نباید به باد سپرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و غم‌های عمیق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۹۱

اگر غمی است مرا بر دل، از غمش غم نیست
مباد شاد، بدین غم، دلی که خرم نیست

همه جهان، به غمش خرمند و مسکین ما
کزان صنم به غمی، قانعیم و آن هم نیست

حسد برم که چرا دیگری خورد، غم تو
مرا به دولت عشق تو گر چه غم، کم نیست

مرا که زخم جفا خورده‌ام، دوا فرما
به ضربتی دگرم، کاحتیاج مرهم نیست

دلم که دست به حبل المتین زلف تو زد
ز ملک کوته عمرش، چه غم، که محکم نیست

مجوی محرم و همدم طلب مکن، سلمان
که در دیار تو، محرم نماند و همدم نیست

مگو به باد، غم دل که باد را در دل
اگر چه آمد و شد هست، لیک محرم نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.