۳۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۳۰

جانَم به چه آرامَد ای یار؟ به آمیزش
صِحَّت به چه دَریابَد بیمار؟ به آمیزش

هر چند به بَر گیری او را نَبُوَد سیری
دانی به چه بِنْشیند این بار؟ به آمیزش

آن تشنهٔ دَهْ روزه کِی بِهْ شود از کوزه
اِلّا که کُند آبَش خوش خوار به آمیزش

در وَصلِ تو می‌جویَد وَزْ شَرم نمی‌گوید
کاِمْسال طَرَب خواهد چون پار به آمیزش

کاری که کُند بنده تَقدیر زَنَد خنده
کِی خُفته بِجو آخِر این کار به آمیزش

زیرا که به آمیزش یک خِشْت شود قَصری
زیرا که شود جامه یک تار به آمیزش

اَنْدَر چَمَنِ عِشقَت شَمسُ الْحَقِ تبریزی
صد گُلْشَن و گُل گردد یک خار به آمیزش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.