هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر عشق عمیق و فداکاری شاعر به معشوق است. شاعر از دردها و رنج‌های عشق سخن می‌گوید، اما با وجود همه‌ی سختی‌ها، عشق و محبتش پایدار است. او حاضر است به خاطر معشوق حتی جان خود را فدا کند و آرزو دارد خاک درگاه معشوق باشد. همچنین، شاعر از ناتوانی خود در پنهان کردن راز دلش می‌گوید و مقایسه‌هایی مانند شمع و بلبل را برای توصیف حال خود به کار می‌برد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده‌تر، فهم شعر را برای سنین پایین‌تر سخت می‌کند. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با این مضامین ارتباط برقرار کنند و زیبایی‌های ادبی آن را درک کنند.

غزل شمارهٔ ۱۲۴

گراز تن جان شود معزول، عشقت جای آن دارد
که در ملک دلم عشقت، همان حکم روان دارد

مرا هم نیمه جانی بود و در جان، محنت عشقت
به محنت داد جان لیکن، محبت‌ها چنان دارد

دل از من بستد ابرویت، که چون چشم خودش دارد
ازین معنیش پیوسته، سیاه و ناتوان دارد

مرا گویند در کویش، مرو کانجاست، هم جانان
کسی در منزل جانان چرا تشویش جان دارد

صبا تا پرده نگشاید، زروی غنچه، ننشیند
اگر گل می‌درد جامه و گر بلبل فغان دارد

ازین پس کرده‌ام نیت، که خاک درگهت باشم
همه همت برین دارم، گرم دولت، برآن دارد

قلم را سرزنش کردم، که ظاهر کرد راز دل
چه جای سرزنش بود این، نی آتش چون نهان دارد

اگر چون شمع قصد سر کنی، بی‌جرم سلمان را
نزاعی نیستش بر سر، سر و جان، در میان دارد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.