۳۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۸

سحرگه بلبلی آواز می‌کرد
همی نالید و با گل راز می‌کرد

نیاز خویش با معشوقه می‌گفت
نیازش می‌شنید و ناز می‌کرد

به هر آهی که می‌زد در غم یار
مرا با خویشتن دمساز می‌کرد

نسیم صبح دلبر می‌شنیدم
دلم دیوانگی آغاز می‌کرد

خیال آب رکناباد می‌پخت
هوای خطه شیراز می‌کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.