۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۷

یار به زنجیر زلف، باز مرا می‌کشد
در پی او می‌روم، تا به کجا می‌کشد

نام همه عاشقان، در ورق لطف اوست
گر قلمی‌ می‌کشد، بر سر ما می‌کشد

هر چه ز نیک و بدست، چون همه در دست اوست
بر من مسکین چرا، خط خطا می‌کشد؟

بار تو من می‌کشم، جور تو من می‌برم
پرده ز رویت چرا، باد صبا می‌کشد؟

خادمه حسن توست، شمسه گردون که اوست
می‌رود و بر زمین، عطف قبا می‌کشد

حسن تو بین کز برم، دل به چه رو می‌برد
وین دل مسکین نگر کز تو چها می‌کشد

بار غمت غیر من، کس نتواند کشید
بر دل سلمان بنه، آن همه تا می‌کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.