هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی بیان می‌شود که با وجود رنج‌های فراوان، عشقش پایدار و فزاینده است. او خود را به عناصری مانند عود سوخته، غنچه و باد تشبیه می‌کند که همگی نشان‌دهنده‌ی وابستگی و اشتیاق بی‌پایان به معشوق هستند. شاعر از فراق و درد عشق می‌گوید، اما در عین حال، خاطره‌ی لبخند معشوق و زیبایی‌هایش او را تسکین می‌دهد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیه‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارند.

غزل شمارهٔ ۲۰۱

اگرم بر سر آتش بنشانی چون عود
نیست ممکن که برآید ز من سوخته دود

بر سرم هرچه رود خاک رهم گو: می‌رو
نیستم باد که از کوی تو برخیزم زود

منم از باغ تو چون غنچه به بویی خوشدل
منم از کوی تو چون باد، به گردی خشنود

شوقم افزون شد و آرام کم و صبر نماند
در فراق تو ولی عهد همانست که بود

بی‌شراب عنبی را که به موی مژه‌ام
دیده بر یاد تو از جام زجاجی پالود

خنده‌ای زد دهنت، تنگ شکر پیدا کرد
هر یکی گوهر پاکیزه خود باز نمود

عمر من کم شد و عشق تو فزون پنداری
کانچه از عمر کم آمد، همه در عشق فزود

دیده از غیر تو تا خلوت دل خالی کرد
جز به روی تو مرا، هیچ دردل نگشود

وه که چون غنچه چه مشکین نفسی ای سلمان؟
نیست مشکین دمت الا زدم خون آلود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.