هوش مصنوعی:
این شعر از سلمان ساوجی بیانگر عشق و دلباختگی شاعر به معشوق است. او از شکستن توبههای مکرر، مستی و عشق بیپایان، درد فراق و احساس پستی در برابر معشوق سخن میگوید. همچنین از تأثیر عمیق معشوق بر زندگی خود و جهان اطراف میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعارههای پیچیده و مضامین عاشقانهای مانند مستی و فراق نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۲۷۳
بر زلف تو من بار دگر توبه شکستم
بس عهد که چون زلف تو بشکستم و بستم
دریاب که زد کار جهانی همه بر هم
چشم تو و عذرش همه این است که مستم
در نامه چو من شرح فراق تو نویسم
خون گرید و فریاد کند خامه ز دستم
خورشید بلندی تو و من پست چو سایه
آنجا که تو باشی نتوان گفت که هستم
چشم تو به دل گفت که مست منی ای دل
دل گفت: بلی مست تو از روز الستم
گنجی است روان جام می و توبه طلسمش
برداشتم آن گنج و طلسمش بشکستم
بر سوختن و مردن من شمع شب افروز
خندید بسی امشب و من مینگریستم
روزش به سر آمد سحری گفت که سلمان
برخیز که من نیز به روز تو نشستم
بس عهد که چون زلف تو بشکستم و بستم
دریاب که زد کار جهانی همه بر هم
چشم تو و عذرش همه این است که مستم
در نامه چو من شرح فراق تو نویسم
خون گرید و فریاد کند خامه ز دستم
خورشید بلندی تو و من پست چو سایه
آنجا که تو باشی نتوان گفت که هستم
چشم تو به دل گفت که مست منی ای دل
دل گفت: بلی مست تو از روز الستم
گنجی است روان جام می و توبه طلسمش
برداشتم آن گنج و طلسمش بشکستم
بر سوختن و مردن من شمع شب افروز
خندید بسی امشب و من مینگریستم
روزش به سر آمد سحری گفت که سلمان
برخیز که من نیز به روز تو نشستم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.