هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از عشق، ایثار، فداکاری و درد فراق می‌گوید و با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۲

ز آب مژگان هر شبی خرقه نمازی می‌کنم
سرو قدت را دعای جان درازی می‌کنم

در رسنهای دو زلف کافرت پیچیده‌ام
غازیم غازی، به جان خویش بازی می‌کنم

کمترینت بنده‌ام کت عاقبت محمود باد
سالها شد تا بدین درگه ایازی می‌کنم

خاک پایت شد سر من بر سر من می‌گذر
تا چو گرد از رهگذارت سرفرازی می‌کنم

رفتن این راه دشوارست و این ره رفتی است
دیگران رفتند و من هم کارسازی می‌کنم

جان قلبم لایق بازار سودای تو نیست
لاجرم در بوته دل جان گدازی می‌کنم

صد رهم راندی و می‌گردم به گردت چون مگس
باز خوان یک نوبتم تا شاهبازی می‌کنم

غمزه‌ات می‌ریخت خونم گفتمش از چیست؟ گفت:
بر تو رحم آمد مرا مسکین نوازی می‌کنم

گفتمش ناز و عتابت چیست؟ با اهل نظر
گفت: سلمان این ز فرط بی‌نیازی می‌کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.