هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از فراق و دوری از معشوق شکایت می‌کند و به تشبیهات زیبایی مانند یعقوب، بلبل، و مگس برای توصیف حال خود استفاده می‌کند. او از صبر و وفاداری خود سخن می‌گوید و در نهایت، با وجود رنج‌ها، به عشق خود پایبند می‌ماند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۹

از سر کوی تو ما بی سر و سامان رفتیم
تشنه و مرده ز سرچشمه حیوان رفتیم

ما چو یعقوب به مصر، از پی دیدار عزیز
آمدیم اینک و با کلبه احزان رفتیم

چند گویند رقیبان به غریبان فقیر
که گدایان بروید از در ما، هان رفتیم

سالها ما به امید نظری سرگردان
بر سر کوی تو گشتیم و به پایان رفتیم

چون مگس گرز سر خوان تو ما را راندند
تو مپندار که ما از سر این خوان رفتیم

ما چو آب گذران در قدم سرو سهی
سر نهادیم خروشنده و گریان رفتیم

بلبلانیم چو ما را ز بهار تو نبود
هیچ برگی و نوایی ز گلستان رفتیم

ما نکردیم گناهی حرجی بر ما نیست
جان سپردیم به عشق تو و بی‌جان رفتیم

سر من رفت و نرفتم ز سر پیمانت
لله‌الحمد که ما با سر و پیمان رفتیم

عشق چون بی‌سر و پایی مرا پیش تو دید
گفت حیف است که ما بر سر سلمان رفتیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.