۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۵۱

گَر لبِ او شِکَنَد نرخِ شِکَر می‌رَسَدَش
وَرْ رُخَش طَعنه زَنَد بر گُلِ تَر می‌رَسَدَش

گَر فَلَک سَجده بَرَد بر دَرِ او می‌سِزَدَش
وَرْ سِتانَد گِرو از قُرصِ قَمَر می‌رَسَدَش

وَرْ شَهِ عقل که عالَم هَمِگی چاکرِ اوست
جِهَتِ خِدمَتِ او بَستِ کَمَر می‌رَسَدَش

شاهْ خورشید که بر زَنگیِ شب تیغ کَشید
گَر پِیِ هیبَتَش اَفکَند سِپَر می‌رَسَدَش

گَر عُطارِد زِ پِیِ دایره و نُقطهٔ او
هَمچو پَرگار دَوان است به سَر می‌رَسَدَش

آن جَمالی که فرشته نَبُوَد مَحْرَمِ او
گَر ندارد سَرِ دیدارِ بَشَر می‌رَسَدَش

کار و بارِ مَلِکانی که زَبَردست شدند
نکُند وَرْ بکُند زیر و زَبَر می‌رَسَدَش

می‌شِمُردم من ازین نوع شُنودَم زِ فَلَک
که ازین‌ها بِگُذر چیزِ دِگَر می‌رَسَدَش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.