هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از دوست (معشوق یا خدا) می‌خواهد که از او دور نشود و او را از خود نراند. شاعر تأکید می‌کند که مانند سایه‌ای است که از دوست جدا نمی‌شود و از او می‌خواهد که به سایه‌های خود (ممکن است اشاره به انسان‌ها یا جنبه‌های مختلف وجود) توجه کند و آن‌ها را از گوهر خود محروم نسازد. شاعر همچنین از فتنه‌ها و دودلی‌هایی که باعث سردرگمی او شده‌اند شکایت می‌کند و از دوست می‌خواهد که با نور خود او را راهنمایی کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۵۴

من تواَم تو مَنی ای دوست مَرو از بَرِ خویش
خویش را غیرْ مَیَنگار و مَران از دَرِ خویش

سَر و پا گُم مَکُن از فِتْنهٔ‌ بی‌پایانت
تا چو حیران نَزَنَم پایِ جَفا بر سَرِ خویش

آن کِه چون سایه زِ شَخصِ تو جُدا نیست مَنَم
مَکَش ای دوست تو بر سایهٔ خود خَنْجَرِ خویش

ای درختی که به هر سوت هزاران سایه‌ست
سایه‌ها را بِنَواز و مَبُر از گوهرِ خویش

سایه‌ها را همه پنهان کُن و فانی در نور
بَرگُشا طَلْعَتِ خورشیدِ رُخِ اَنْوَرِ خویش

مُلْکِ دل از دودلیِّ تو مُخَبَّط گشته‌‌‌ست
بر سَرِ تَخت بَرآ پا مَکَش از مِنْبَرِ خویش

عقلْ تاج است چُنین گفت به تَثمیل علی
تاج را گوهرِ نو بَخش تو از گوهرِ خویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.