هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به توصیف تأثیرات عشق و مرگ بر فرد میپردازد. در این شعر، عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و تغییردهنده توصیف شده که فرد را از حالت عادی خارج کرده و به سمت تحولات درونی و بیرونی سوق میدهد. مرگ نیز به عنوان بخشی از این فرآیند تغییر و تحول مطرح شده است. در ادامه، شعر به موضوعاتی مانند وسوسه، اندیشه، و از دست دادن هویت اصلی فرد در اثر عشق میپردازد. همچنین، شعر به نقد رفتارهای سطحی و مادیگرایانه نیز اشاره دارد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و تحولات درونی نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارند تا به درستی درک شوند.
غزل شمارهٔ ۱۲۵۵
اندک اندک راه زَد سیم و زَرَش
مرگ و جَسْکِ نو فُتاد اَنْدَر سَرَش
عشقْ گَردانید با او پوستین
میگُریزد خواجه از شور و شَرَش
اندک اندک رویِ سُرخَش زَرد شُد
اندک اندک خُشک شُد چَشمِ تَرَش
وَسوَسه و اندیشه بر وِیْ دَر گُشاد
رانْد عشقِ لااُبالی از دَرَش
اندک اندک شاخ و بَرگَش خُشک گشت
چون بُریده شُد رَگِ بیخ آوَرَش
اندک اندک دیو شُد لاحَوْل گو
سُست شُد در عاشقی بال و پَرَش
اندک اندک گشت صوفی خِرقه دوز
رفت وَجْد و حالَتِ خِرقه دَرَش
عشق داد و دلْ بَرین عالَم نَهاد
در بَرَش زین پس نیاید دِلْبَرَش
زان هَمیجُنبانْد سَر او سُستْ سُست
کامَد اَنْدَر پا و افتاد اَکثَرَش
بَهرِ او پُر میکُنم من ساغَری
گَر بِنوشَد بَرجَهانَد ساغَرَش
دستها زان سان بَرآرَد کاسْمان
بِشْنَود آوازِ اَللّهُ اکْبَرَش
میرِ ما سیر است ازین گفت و مَلول
دَرکَشان اَنْدَر حَدیثِ دیگَرَش
کُشتهٔ عشقَم نَتَرسَم از امیر
هر کِه شُد کُشته چه خوف از خَنْجَرَش؟
بَتَّرینِ مرگها بیعشقی است
بر چه میلَرزَد صَدَف؟ بر گوهَرَش
بَرگها لَرزانْ زِ بیمِ خُشکی اَند
تا نگردد خُشکْ شاخِ اَخْضَرَش
در تَکِ دریا گُریزد هر صَدَف
تا بِنَربایَند گوهر از بَرَش
چون رُبودند از صَدَف دانهیْ گُهَر
بعد از آن چه آبِ خوش چه آذَرَش
آن صَدَفْ بیچَشم و بیگوش است شاد
دُر به باطن دَرگُشاده مَنْظَرَش
گَر بِمانَد عاشقی از کاروان
بر سَرِ رَهْ خِضْر آید رَهبَرَش
خواجه میگِرید که مانْد از قافله
لیک میخَندد خَر اَنْدَر آخُرَش
عشق را بُگْذاشت و دُمِّ خَر گرفت
لاجَرَم سَرگینِ خَر شُد عَنْبَرَش
مُلْک را بُگْذاشت و بر سَرگین نِشَست
لاجَرَم شُد خرمگسْ سَرلشکَرَش
خَرمَگس آن وَسوَسهست و آن خیال
که هَمی خارش دَهَد هَمچون گَرَش
گَر ندارد شَرم و وانایَد ازین
وانِمایَم شاخهایِ دیگَرَش
تو مَکَن شاخَش چو مُرد اَنْدَر خَری
گاو خیزد با سه شاخ از مَحْشَرَش
مرگ و جَسْکِ نو فُتاد اَنْدَر سَرَش
عشقْ گَردانید با او پوستین
میگُریزد خواجه از شور و شَرَش
اندک اندک رویِ سُرخَش زَرد شُد
اندک اندک خُشک شُد چَشمِ تَرَش
وَسوَسه و اندیشه بر وِیْ دَر گُشاد
رانْد عشقِ لااُبالی از دَرَش
اندک اندک شاخ و بَرگَش خُشک گشت
چون بُریده شُد رَگِ بیخ آوَرَش
اندک اندک دیو شُد لاحَوْل گو
سُست شُد در عاشقی بال و پَرَش
اندک اندک گشت صوفی خِرقه دوز
رفت وَجْد و حالَتِ خِرقه دَرَش
عشق داد و دلْ بَرین عالَم نَهاد
در بَرَش زین پس نیاید دِلْبَرَش
زان هَمیجُنبانْد سَر او سُستْ سُست
کامَد اَنْدَر پا و افتاد اَکثَرَش
بَهرِ او پُر میکُنم من ساغَری
گَر بِنوشَد بَرجَهانَد ساغَرَش
دستها زان سان بَرآرَد کاسْمان
بِشْنَود آوازِ اَللّهُ اکْبَرَش
میرِ ما سیر است ازین گفت و مَلول
دَرکَشان اَنْدَر حَدیثِ دیگَرَش
کُشتهٔ عشقَم نَتَرسَم از امیر
هر کِه شُد کُشته چه خوف از خَنْجَرَش؟
بَتَّرینِ مرگها بیعشقی است
بر چه میلَرزَد صَدَف؟ بر گوهَرَش
بَرگها لَرزانْ زِ بیمِ خُشکی اَند
تا نگردد خُشکْ شاخِ اَخْضَرَش
در تَکِ دریا گُریزد هر صَدَف
تا بِنَربایَند گوهر از بَرَش
چون رُبودند از صَدَف دانهیْ گُهَر
بعد از آن چه آبِ خوش چه آذَرَش
آن صَدَفْ بیچَشم و بیگوش است شاد
دُر به باطن دَرگُشاده مَنْظَرَش
گَر بِمانَد عاشقی از کاروان
بر سَرِ رَهْ خِضْر آید رَهبَرَش
خواجه میگِرید که مانْد از قافله
لیک میخَندد خَر اَنْدَر آخُرَش
عشق را بُگْذاشت و دُمِّ خَر گرفت
لاجَرَم سَرگینِ خَر شُد عَنْبَرَش
مُلْک را بُگْذاشت و بر سَرگین نِشَست
لاجَرَم شُد خرمگسْ سَرلشکَرَش
خَرمَگس آن وَسوَسهست و آن خیال
که هَمی خارش دَهَد هَمچون گَرَش
گَر ندارد شَرم و وانایَد ازین
وانِمایَم شاخهایِ دیگَرَش
تو مَکَن شاخَش چو مُرد اَنْدَر خَری
گاو خیزد با سه شاخ از مَحْشَرَش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.