هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، با استفاده از مفاهیمی مانند مستی، عشق، و رهایی از هستی مادی، به بیان حالات روحی و عرفانی شاعر می‌پردازد. شاعر از ساقی می‌خواهد تا با رساندن جام مستی، او را از دنیای مادی رها کند و به وصال معشوق برساند. در این مسیر، عشق و شوریدگی را برتر از عقل‌گرایی زاهدانه می‌داند و ارزش باده را در بوی لعل دوست می‌جوید.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌هایی مانند مستی و باده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک لایه‌های معنایی شعر نیاز به تجربه و دانش ادبی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۷۱

ساقی ز جام مستی ما را رسان به کامی
تا ما ز کوی هستی، بیرون نهیم گامی

هم نیستی که دارد، ملک فنا بقایی
هم درد چون ندارد در دو دوا دوامی؟

ماییم و نیم جانی، بر کف نهاده بستان
زان می به نیم جانی، بفروش نیم جامی

عشاق را مقامی، عالی است اندرین ره
مطرب مخالفان را بنمای ازین مقامی

تا گرد ما نگردد، غیر قدح گرانی
تا بر سرم نیاید، غیر از شراب خامی

وقتی که شاهدان را، پیدا بود وفایی
احوال عاشقان، را ممکن بود نظامی

شوریدگی ما را، منکر مباش زاهد
چون نیست کار ما را، در دست ما زمامی

گر باده را نبودی، از لعل دوست بویی
کی داشتی به عالم، زین حرمتی حرامی؟

می‌گفت: ترک رندی، سلمان شنید جانش
از می جواب تلخی، وزنی شکر پیامی
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.