هوش مصنوعی: این متن به انتقاد از فردی می‌پردازد که در رفاه و آسایش زندگی می‌کند و درکی از رنج و درد دیگران ندارد. شاعر از بی‌تفاوتی و ناآگاهی این فرد نسبت به غم و بیماری دیگران شکایت می‌کند و او را به دلیل عدم درک واقعی از عشق و رنج، سرزنش می‌نماید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم انتقادی و عاطفی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و انتقادی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۷۶

تو در خواب خوشی، احوال بیماران چه می‌دانی؟
تو در آسایشی، تیمار بیماری چه می‌دانی؟

نداری جز دل آزاری و ناز و دلبری کاری
تو غمخواری و دلجویی و دلداری چه می‌دانی؟

تو چون یک شب به سودای سر زلف پریشانش
نپیمودی درازی شب تاری چه می‌دانی؟

برو زاهد چه پرهیزی ز ناز و شیوه چشمش؟
بپرس این شیوه از مستان تو هشیاری چه می‌دانی؟

دلا گفتم، غم خود خور که کار از دست شد بیرون
تو را غم خوردن است ای دل تو غمخواری چه می‌دانی؟
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.